و دست های نجیب و پراز سخاوت تو
دلم گرفته برایت، برای غربت تو
چه غم که مانده برایم تب رفاقت تو
اگر تمام جهان ، دشمن دلم باشند
به آرزوی رسیدن به تو ، طراوت تو
به میله های خیالت دخیل می بندم
دعای شعر و اذان غم وزیارت تو
هوا ، هوای قشنگی است، شورآواز است
دلم خوشست به شرم تو و نجابت تو
میان این همه گستاخ های بی پروا
از ابرهای سرازیر برعبادت تو
دوباره چشم ِ تمام دقایقم پرشد
که پُر شود دلم از سرخی طراوت تو
ترانه ای بنشان درنگاه خاموشم
منبع:وبلاگ منجی سبز