سیاست - محمدرضا اسدزاده:
«نادر طالب‌زاده» تحصیلکرده دانشگاه «رادلف میکن» آمریکاست.

 او از سال 1348 ایران را به مقصد آمریکا ترک کرده و با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم ایران، در آن سوی مرزها، جذب حوادث ایران شده است.

 این در حالی بود که او پایان‌نامه فوق‌لیسانسش را نیمه کاره رها کرد و برای جست‌وجوگری وقایع انقلاب به ایران بازگشت و جذب شخصیت و اندیشه‌های امام(ره) و روند انقلاب اسلامی شد.اولین فیلم او به نام «واقعیت» قصه واقعی مردمی انقلابی بود که به قصد انتقال واقعیت‌های یک انقلاب در سال 58 ساخته است.

 «طالب‌زاده» از آن پس تا امروز به عنوان نویسنده، فیلمساز و کارگردانی شناخته می‌شود که افق‌های آینده انقلاب اسلامی را در هر سوی جهان ردیابی کرده است و سعی کرده در هر دوره‌ای واقعیت‌های پشت پرده رسانه‌های غرب را دریابد و بازگو کند.

 آن چنان که «حسین بهزاد» نقل می‌کرد که شهید «مرتضی آوینی» او را «چشم تیزبین انقلاب اسلامی» خوانده است. در این گفت‌وگو رویارویی غرب با انقلاب اسلامی برخورد رسانه‌های غرب و انقلاب و تحولات آن دوران را بررسی‌ کرده‌ایم.

  •  با وجودی که شما سالهای مبارزه در ایران نبودید، چه عواملی مسائل انقلاب را برای شما جذاب می‌کرد و به تعبیری انقلاب اسلامی چگونه برای شما موضوعیت پیدا می‌کرد؟

 آنچه بعد از انقلاب در جامعه ایران با آن روبه‌روشدم نسبت به قبل از انقلاب تضادها و تناقض‌های جدی داشت. من دوران قبل از انقلاب را تا سن 16 سالگی در ایران بودم و شاهد آشفتگی‌های این جامعه بودم.

 از سویی با تجربه ده سال زندگی در غرب، نگاه متفاوتی پیدا کرده بودم. مسیر زندگی من در آمریکا  مذهبی نبود اما سیری جست‌وجو‌گرانه به دنبال حقیقت داشتم.

 درونم با پرسش‌هایی روبه‌رو بود که زندگی غربی پاسخی برای آن نداشت. به نوعی در جست‌وجوی سؤال از معنایی می‌گشتم که در فرهنگ غربی، نمی‌یافتم. در عمل هم می‌‌دیدم که تمدن غرب چیزی برای آرامش عمیق روح و روان آدمی ندارد.

 در این مسیر انواع و اقسام دکان‌های معنوی و دکه‌های مذهبی و انواع روش‌ها و گرایش‌هایی که در آمریکا وجود داشت و اتفاقاً در دهه هفتاد میلادی هم افزایش یافته بود، تجربه کرده بودم- مثلاً‌ در همان سالها خیلی جدی درباره مسیحیت و بودیزم فکر کرده بودم. قصد داشتم درباره اسلام هم تحقیق کنم اما متأسفانه در آن مقطع در آمریکا همه چیز به جز اسلام تبلیغ می‌شد، لذا با حالتی ایستاده و به قول غربی‌ها «استندبای» از درون در انتظار تحولی بودم که بتواند سیرابم کند.


 به دنبال پیروزی انقلاب، ‌در اواخر بهار سال 1358، به اتفاق تعدادی از دوستان، اولین روزنامه انگلیسی زبان پس از انقلاب را با نام «تهران تایمز» منتشر کردیم.

 هدف ما این بود که مسائل مربوط به انقلاب و موضع‌گیری‌های حضرت امام را برای مخاطبان انگلیسی زبان پوشش بدهیم. مسائل انقلاب پیش می‌رفت تا به تسخیر سفارت آمریکا در تهران رسیدیم. من هم جریان رسانه‌های غربی را دنبال می‌کردم.

تسخیر سفارت آمریکا ذهن تمام دنیا را به ایران معطوف کرد. از طرفی نحوه انعکاس این موضوع در رسانه‌های آمریکا آن قدر خصومت‌آمیز و مبهم بود که نتوانستم اطلاعات مناسبی از این قضیه به دست بیاورم.کاملاً‌ می‌دیدم که رسانه‌های غرب و خصوصاً‌ آمریکا با تمام عظمتی که جهان برای آنها قائل بود، در مقابل جریان انقلاب اسلامی درمانده و متحیر شده‌اند. این درماندگی و تحیر بعد از اشغال سفارتخانه ابرقدرت جهان در سطوح مختلف لایه‌های اجتماعی کشور آمریکا موج می‌زد.


 به همین جهت تصمیم گرفتم فیلم مستندی درباره لحن رسانه‌های غربی درباره انقلاب اسلامی  و مسأله گروگان‌گیری بسازم. کاملاً‌ غرض‌ورزی رسانه‌های دنیا را علیه ملت ایران می‌فهمیدم و به واقع می‌دیدم که مسائل ایران تحریف می‌شدند.


راستش خیلی به رگ غیرتم برخورد. بعد طرحی برای ساختن یک مستند سیاسی در خاک آمریکا با مضمون ریشه‌یابی علل برد معترضانه رسانه‌های آمریکایی با انقلاب اسلامی و موضوع اشغال لانه جاسوسی نوشتم و آن را به مسئولان صدا و سیما دادم.

خوشبختانه آنها طرح را تصویب کردند و من برای تصویربرداری این مستند به آمریکا برگشتم. کسی را از ایران نبردم. در آمریکا تعدادی از دوستان دوران دانشجویی‌ام حاضر به همکاری شدند. برای این فیلم به سراغ سردبیرها و دبیران ارشد سرویس‌های سیاسی نشریات معروفی مثل «نیویورک تایمز» و «واشنگتن‌ پست» رفتم و با آنها مصاحبه کردم، بعد هم به سراغ مدیران ارشد و دبیران سرویس خبر شبکه C.B.S و A.B.C آمریکا رفتم.

 جالب این بود که با ترفند ما و کمک خدا همه آنها به وارونه جلوه دادن و تحریف اخبار انقلاب اسلامی اعتراف داشتند. خصوصاً‌ توجیه اکثرشان این بود که امام خمینی و ایرانی‌ها غرور ملی آمریکایی‌ها را با گرفتن سفارت آمریکا و تسخیر لانه جاسوسی زیر سؤال برده‌اند و حالا ما پاسخ آنها را با وارونه کردن حقایق ایران می‌دهیم.این فیلم مستند گزارشی با عنوان «واقعیت» بود که از شبکه اول تلویزیون ایران پخش شد. اولین کار گروه سیاسی شبکه اول سیما بعد از انقلاب همین سریال بود.

  •  نمایش فیلم «واقعیت» در ایران، برای شما تبعات خاص در پی نداشت؟

 چرا، چند شب بعد از پخش اولین قسمت این سریال در ایران، مأموران امنیتی‌ «دفتر تحقیقات فدرال» F.B.I به دانشکده فیلمسازی کلمبیا ریختند و تمام اسناد دانشگاه را زیر و رو کردند.

 استادان دانشکده به من گفتند، کل مدارک و سوابق پرونده تحصیلی بنده را با خودشان بردند. چند شب بعد هم رفتند به خانه خواهرم که در نیویورک سکونت داشت و از ایشان درباره بنده بازجویی کردند.

همه اینها برای من خیلی جالب بود. چون سالها در کشوری بزرگ شده بودم که مدعی آزادی و دموکراسی و تمدن بود. مدعی آزادی اطلاعات و اطلاع‌رسانی آزاد بود.

بعد وقتی می‌دیدم که رسانه‌های غرب و خصوصاً‌ آمریکا در انعکاس اخبار انقلاب اسلامی چگونه برخورد می‌کنند، حقیقتاً‌ متعجب شدم. از طرفی فهمیدم که انقلاب اسلامی امام خمینی، فقط یک انقلاب سیاسی نبود. انقلاب اسلامی در زمانی رخ داد که اکثر «ایسم‌»‌های جهان و مکاتب مختلف اجتماعی، سیاسی و فکری محصول خود را عرضه کرده بودند و حتی در جهان تجربه شده بودند.

  •  آقای طالب‌زاده! اگر یادتان باشد دو سال پس از وقوع انقلاب اسلامی، فیلمی با عنوان «پیشگویی‌های نوسترآداموس» در کشور آمریکا تولید و به نمایش درآمد. بعد شما خیلی روی تحلیل این فیلم تأکید کردید و مقالاتی نوشتید و گفت‌وگوهایی داشتید.
    یعنی معتقد بودید که این فیلم مستقیماً با دو سال فاصله بعد از انقلاب، با انگیزه مقابله با رشد اسلام و معرفی ایدئولوژی توحیدی به مثابه یک آلترناتیو ستیزه‌جو برای تمدن غرب ساخته شده است. شیوه به کار گرفته شده این فیلم چگونه بود و آیا این روند ادامه یافت؟

دقیقاً غرب همیشه حرف خودش را با دستگاه‌های «پروپاگاندچی» خود به مثابه ارتش کارآمد جبهه تهاجم فرهنگی زده است. «پیشگویی‌های نوسترآداموس» یکی از این فیلم‌ها بود. البته فیلمی مهم و با ظرافت‌های هنری که پیام اصلی فیلم حول انقلاب اسلامی و تبدیل آن به یک نهضت جهانگیر بود. راوی فیلم «اورسن ولز» بود. کسی که از معتبرترین شخصیت‌های سینمای هالیوود است.

 فیلم برای‌مان روایت می‌کند که دیری نخواهد گذشت که رهبر اصلی  یک انقلاب از آسمان به زمین خواهد آمد و زمام امور را در عربستان بزرگ! به دست خواهد گرفت. نام او را پادشاه رعب گذاشته بود. [king of terror] وی تاریخ جهان را با انتخاب بعضی فرازها و حوادث به صورت سمبلیک و استعاری تا پایان نقل می‌کرد «ولز» در این باره می‌گوید: «از میان تمام پیشگویی‌های نوسترآداموس یکی از همه حیرت‌انگیزتر است. این که او سه شخصیت را به عنوان «ضد مسیح» معرفی  می‌کند. اولی «ناپلئون بناپارت» است.

دومی به احتمال زیاد «هیتلر» است، ولی سومی که از همه مهم‌تر است، هنوز نیامده و از عربستان خواهد آمد. سومین ضد مسیح، مسلمان است و از آسمان می‌آید، عمامه به سر دارد و او را «پادشاه رعب» می‌خواند که علیه غرب لشکرکشی خواهد کرد. اینجا واژه ترور را استفاده می‌کند.

 یعنی می‌خواهد به کلمه مرسوم تروریست در رسانه‌ها اشاره کند. این فیلم دقیقاً در جهت تخریب چهره مسلمانان بعد از وقوع انقلاب اسلامی بود و به بهانه روایت آخرالزمان و پیشگویی‌های یک صلیب و دانشمند یهودی‌الاصل فرانسوی درباره آینده جهان به وضوح جریان موعودگرایی انقلاب اسلامی را مورد تهاجم و تفسیر به رأی خود قرار می‌داد. حتی دقیقاً همین کتاب پیشگویی‌ها، در اوج گروگان گرفتن آمریکایی‌ها در تهران توسط خانم «اریکا چانهام» به انگلیسی همراه با تفسیر خاص او در تیراژ بالا چاپ و در سراسر جهان منتشر شد.


بعد از آن بود که بلافاصله آمریکایی‌ها، نسخه سینمایی از آن را به نمایش در  آوردند. اینها نمونه‌هایی از تهاجم رسانه‌ای غرب بعد از انقلاب اسلامی بود که همیشه به اشکال مختلف و با ظرافت‌های هنری صورت گرفته است.

  •  جهان امروز چه نگاهی به انقلاب اسلامی دارد. این نگاه چگونه در رسانه‌ها متبلور می‌شود و آیا انقلاب اسلامی توانسته است پیام خود را هم محقق و هم تکثیر کند؟

 اگر منظورتان از نگاه جهان امروز، سیاستمداران آمریکایی و یهودی هستند که رویکردشان همیشه روشن و مشخص بوده و از اول تا امروز با تمام خشونت و تحجر و دگماتیسم حاکم و بنیادگرایی افراطی در مقابل تفکر انقلاب اسلامی ایستاده‌اند. جمله امام آنها را برای تمام تاریخ معرفی می‌کند.

 «استکبار جهانی» و «شیطان بزرگ» تعابیری هستند که باید در آن عمیق شد. روح استکباری اصلاً اجازه نمی‌دهد که تفکر انقلاب اسلامی در جهان نمود پیدا کند. اگرچه حقیقت همیشه راه خودش را پیدا کرده و پیش رفته است.

 پس سیاستمداران آمریکایی و یهودی و مراکز و مدیران آنها در سرتاسر جهان اصلاً اعتقادی به آزادی و دموکراسی حقیقی در جهان ندارند که حالا با بینش آزاد بتوانند مفهوم مردم سالاری دینی را بفهمند. گروه دوم عامه مردم در سراسر جهان هستند که تحت سلطه رسانه‌های جهانی در غفلتی ژرف فرو رفته‌اند. هر جا مردم بیدار شده‌اند، همان جا با هر شاکله‌ای که داشته به نوعی انقلاب اسلامی بروز کرده است.

 گروه سوم نخبگان و اندیشمندان و متفکران هستند که این گروه از جایگاه مهمی برخوردارند. گروهی از نخبگان به جز بخشی که تحت سلطه و حمایت سیاستمداران و دستگاه‌های امنیتی هستند و برای آنها و به دستور آنها فکر می‌کنند، بخشی دیگر صادق و جست‌وجوگر و به دنبال حقیقت هستند.

من این توفیق را داشته‌ام که با خیلی از این چهره‌ها گفت‌وگو کنم. برای نمونه وقتی با «نوام چامسکی» گفت‌وگو می‌کردم او از من در باره ولایت فقیه و جایگاه و تعریف آن در ایران پرسید. متعجب شدم فهمیدم که آنها از خیلی مفاهیم انقلاب اسلامی تعریف درستی ندارند. در حالی که اگر درست بفهمند.

حتی بهتر از ما حمایت و تحلیل می‌کنند. این رسالت متفکران و اندیشمندان مسلمان ما را درعرصه‌های گوناگون سنگین می‌کند. البته امروز در جهان خیلی از متفکران هم انقلاب اسلامی را با نگاه‌های مثبت و عمیق تحلیل می‌کنند که وظیفه ما بشارت دادن اینهاست.
نکته مهم دیگری که اشاره کردید به تحقق اهداف انقلاب اسلامی برمی‌گشت.

 شرایط امروز جهان وقایع مهمی را به ما اعلام می‌کند که لازمه آن بیداری ما از درون است. حالا بعد از بیست و چند سال شاید عده‌ای انکار کنند. اما انکار و عقب‌نشینی از حقایق، اسارت در نقشه تار عنکبوت شیطانی جهان را به دنبال خواهد داشت. بدون شک هدف اصلی انقلاب اسلامی  تحقق عدالت بوده است و سرنوشت تفکر انقلابی به تحقق آن برمی‌گردد عدالت پیشانی و پشتوانه انقلاب است.

غفلت‌های ما در این سال‌ها بسیار بود. اگرچه تجربه‌هایمان هم کم نبوده است. حالا امروز اگر بتوانیم به مرور عدالت اجتماعی را در تمام ارکان جامعه در هر اندازه‌ای محقق کنیم به تبع آن، هم به هدف انقلاب اسلامی رسیده‌ایم و هم این تفکر را در جهان صادر کرده‌ایم.

تحقق عدالت، موجب صدور انقلاب است. اگر با عدالت مردم را از درون راضی کنیم تا حقوق اولیه زندگی خود را کسب کنند، نباید برای آینده انقلاب نگران باشیم.

منبع:همشهری آنلاین

دسته ها :
جمهوریت و اسلامیت در نگاه امام خمینی (ره)
اندیشه‌سیاسی- عظیم ایزدی اودلو :
در بحبوحه تحولاتی که انقلاب برای عزل رژیم پیشین ایجاد می‌کند، رهبران آن با این سئوال مواجه می‌شوند که نوع حکومت جایگزین چیست و برای تحقق ایده‌آل‌ها و آرمان‌هایش به منظور تحقق عدالت و آزادی و تامین حق مردم به چه مسائل و با چه شیوه‌ای می‌اندیشد.

مقاله حاضر در پاسخ به سئوالات بالا، به جستجو در کلام امام خمینی(ره)، رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران پرداخته است.

در حالی که بعضی از علما از دخالت در سیاست اجتناب کرده و به امور علمی صرف در حوزه‌ها اشتغال داشتند، علمای دیگری به طور روز افزون به موضع‌گیری سیاسی علیه حکومت می‌پرداختند. در میان علمای سیاسی مهم‌ترین چهره امام خمینی(ره) بود. امام خمینی در همان سال‌های اولیه زندگی خود در قم از طریق سخنرانی‌هایی که درباره اخلاق ایراد می‌کردند توجه دیگران را به خود جلب کرده بود.

این سخنرانی‌ها که نقطه عزیمت آنها کتاب معروف «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری در زمینه سیر و سلوک اخلاقی بود  به مسایل سیاسی نیز گوشه چشمی داشت و مخاطبانی را حتی از اصفهان و تهران به خود جلب می‌کرد. 

امام مطلب خود را با استناد به قرآن، آغاز می‌کند (قال‌الله تعالی قل انما اعظکم بواحده ان تقومواالله مثنی و فرادی- آیه 46 سوره سبا). امام بر این نکته تاکید می‌کند که پیامبران برای خداوند قیام کرده‌اند؛ انبیا در حالی که کاملا مجذوب تامل درباره خداوند بوده‌اند، برای تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی انسان‌ها قیام کرده‌اند. برعکس، مسلمانان امروزی فقط به خاطر منافع دنیوی قیام کردند و نتیجه آن هم، حاکمیت بیگانگان و عوامل آنها مانند رضا‌شاه بود.(1) 

بنابراین امام، اسلام را دینی سیاسی تلقی می‌کند و می‌گوید: از جمله مسایلی که در اسلام فراموش نشده «سیاست» و شئون مختلف آن است. همچنین معتقد است: اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کردند و اساسا عملکرد پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین، بیانگر توجه آنان به این حوزه بسیار مهم بوده است.

 امام(ره) با انتشار کتاب «کشف‌الاسرار» در سال 1323 به شدت به کتاب «اسرار هزار ساله» که توسط حکمی‌زاده که یکی از شاگردان احمد کسروی بود، پاسخ داد. جنبه سیاسی این کتاب از این جهت است که در آن حمله‌ای شدید و بی‌امان به سیاست‌های رضا‌شاه (و به طور تلویحی به جانشین او) شده بود. برای اولین بار در این کتاب بود که امام(ره) اندیشه سیاسی خود را پیرامون «حکومت اسلامی» مطرح کرده است.

برگزاری کلاس‌های درس ایشان در قم همواره با جهت‌گیری سیاسی و انتقاد از حکومت همراه بوده است. «ایشان در کلاس‌های درس فقه خود که معمولا مهم‌ترین موضوع در برنامه درسی حوزه‌ها محسوب می‌شد الهام‌بخش و تعلیم‌دهنده نسل کاملی از علما بود که بعدا به سازمان‌دهندگان انقلاب تبدیل شدند. مشخصه بارز درس‌های امام(ره)، توانایی در ارتباط دادن فقه با عرفان و ملاحظات عقلانی و سیاسی بود.»(2) از سال 1340 امام حمله مستقیم خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد.

در واقع 15 خرداد 42 نقطه عطفی در مخالفت امام(ره) با خودکامگی شاه و سلطه آمریکا در ایران محسوب می‌شود. در سال 41، این مطلب به تدریج آشکار شد که با ظهور امام خمینی، «نوع کاملا جدیدی از رهبری مذهبی تحقق یافته است». امام(ره) در سال 43 ضمن مخالفت شدید با تصمیم مجلس برای اعطای مصونیت سیاسی به پرسنل نظامی آمریکا(کاپیتولاسیون) می‌گوید: «دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند، امروز به چنگال آمریکا و عمال آن...»‌(3‌) در نتیجه این مخالفت، امام(ره) اول به کشور ترکیه و بعد به عراق تبعید شدند.

امام(ره) در سال 1350 با انتشار کتاب «ولایت فقیه»، نوعی انقلاب فکری و ایدئولوژیکی به وجود آوردند، زیرا در آن کتاب به طور مستقیم مشروعیت سلطنت را زیر سئوال برده و از حکومت فقهای شایسته اسلامی حمایت کرد. در واقع اندیشه سیاسی امام(ره) در باب «حکومت دینی» به طور مبسوطی در این کتاب مطرح شده است. ایشان با اعلان این نکته که «حکومت اسلام، سلطنتی هم نیست تا چه رسد به شاهنشاهی و امپراتوری»، ماهیت حکومت اسلامی مورد نظر خود را به این شکل بیان می‌کند: «حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. »(4)

به طور کلی اندیشه سیاسی امام(ره) در کتاب «ولایت فقیه»، بدین قرار است: نخست این‌که سلطنت به طور اساسی و بنیادی محکوم است. امام می‌گوید که شخص رسول(ص) از امپراتوری رم و شاه ساسانی خواست که از قدرت حکومت شاهنشاهی و نامشروع خود دست بردارند. حتی قیام امام حسین(ع) به منظور حفظ اسلام از سقوط به دامن حکومت سلطنتی بود. بنابراین در اسلام «سلطنت ولایت عهدی» وجود ندارد.

دوم این‌که قوانین اسلام، در قرآن و سنت پیامبر(ص) همه دستورات و احکامی را که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد، شامل می‌شود. جامعه اسلامی برای پیاده‌کردن این قوانین و چگونگی جلوگیری از انحرافات، نیازمند به وجود پیامبر(ص) و ائمه معصومین بود. اما پس از آنها این وظیفه فقهای اسلامی است که حکومت کنند. بنابراین «حاکمیت باید رسما به فقها تعلق گیرد».

اما امام(ره) در طرح اندیشه حکومت دینی، هیچ‌وقت نقش و جایگاه مردم را در این نظام نادیده نگرفته است، بلکه حکومت اسلامی مورد نظر ایشان بخشی از مشروعیت خود را از حضور و مشارکت مردم به دست می‌آورد.

بنابراین در اندیشه سیاسی امام، «اسلامیت» و «جمهوریت» مبنای مشروعیت حکومت دینی را تشکیل می‌دهند. تاسیس جمهوریت و تحقق دموکراسی به عنوان ارزش‌های برآمده از مدنیت جدید و هماهنگ کردن آنها با ارزش‌ها و موازین شریعت اسلامی از اهداف و برنامه‌های اصلی انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) بود که به بهترین وجه در قالب حکومت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرد.

شاید در تاریخ تفکر شیعه، امام(ره) اولین کسی است که به تاسیس مبنای جدید مشروعیت قدرت سیاسی پرداخته که همان نظریه «مشروعیت الهی مردمی» است، یعنی حکومت اسلامی در همه مسائل، غیر از قوانین الهی باید مبتنی بر مشارکت همه مردم باشد. در حقیقت حقوق مبنایی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود در کنار قوانین اسلامی به رسمیت شناخته شده است. به رسمیت شناختن جمهوریت و اسلامیت همان چیزی است که امروز از آن به مردم‌سالاری دینی یاد می‌شود.

بر همین اساس ایشان نوع حکومت مورد نظر خویش را جمهوری معرفی کرده و پس از پیروزی نیز بر جمهوری اسلامی، «نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» به عنوان شکل حکومت تاکید می‌کردند.

واژه «اسلامیت» و «جمهوریت» برای نخستین بار به تاریخ 22/7/1357 در مصاحبه امام(ره) با خبرنگار روزنامه فیگارو مطرح شد. امام در بدو ورود به فرانسه، در پاسخ به این سئوال که «عمل شما دارای چه جهتی است و چه رژیمی را می‌خواهید جانشین رژیم شاه کنید؟» نوع حکومت اسلامی را «جمهوری اسلامی» معرفی کردند.‌(5‌) باز امام(ره) در مصاحبه با روزنامه تایمز انگلستان و در پاسخ به این سئوال که حکومت اسلامی چیست؟ می‌گویند که حکومت اسلامی، حکومتی مبتنی بر عدل و دموکراسی و... است .‌(6‌)

امام(ره) همچنین در مصاحبه با لوموند به تاریخ 22/8/1357 درباره ماهیت جمهوری می‌گویند که «جمهوری به همان معنایی است که همه جا جمهوری است». (7) در واقع تفسیر امام از جمهوری اسلامی، قرائتی جدید از آموزه‌های مملکت‌داری در حوزه اندیشه سیاسی تشیع است. در اندیشه سیاسی امام «جمهوریت» و «اسلامیت» دوشرط لازم بر ای استمرار مردم‌سالاری دینی به حساب می‌آیند.

مراد امام(ره) از دموکراسی این است که مردم سرنوشت‌شان را خودشان به دست گیرند و مظهر این، شرکت در انتخابات، اعم از انتخابات مربوط به قانون اساسی، مجلس، ریاست جمهوری و... است. بنابراین از این دیدگاه، دموکراسی بعد جمهوریت حکومت دینی را تشکیل می‌دهد. بدین ترتیب امام(ره) معتقد هستند که دموکراسی در درون خود اسلام نهفته است و این طور نیست که از بیرون به آن تحمیل یا اضافه شود.

امام در پاسخ به خبرنگار روزنامه تایمز که پرسید: «دنیای غرب، شناخت صحیحی از حکومت اسلامی شما ندارد» پاسخ دادند: «ما خواستار جمهوری اسلامی می‌باشیم، جمهوری فرم و شکل حکومت را تشکیل می‌دهد واسلام  محتوای آن فرم را  که قوانین الهی است  ».‌‌ (8)

بدین‌سان امام(ره) از جمهوری اسلامی، نظامی را مراد می‌کند که مردم با شرکت در انتخابات، سرنوشت سیاسی خودشان را تعیین می‌کنند. چنین نظامی نقطه مقابل دیکتاتوری و خودکامگی است. بنابراین با این دیدگاه، تعیین حکومت و نخبگان سیاستگذار جزء حقوق ملت است.

جمهوری اسلامی نیز که با آرای عمومی آنان ایجاد شده، باید در کلیه اموراتش متکی بر آرا و دیدگاه مردم باشد. از این رو مراد از جمهوریت در اندیشه سیاسی امام، تکیه بر مردم است و می‌گوید: «در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبان واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد».‌‌ (9)

البته مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خود، تنها محدود به انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و نظارت بر عملکرد آنان نیست، بلکه حتی عزل و برکناری آنان را نیز در بر‌دارد. امام می‌گوید: «در جمهوری، حق است و مردم می‌توانند بگویند نه،  »(10‌)
«اسلامیت» و «جمهوریت» که به بهترین شکل در نظام جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده یکی از ابتکارات امام در حوزه اندیشه سیاسی اسلام بوده است.

چنین حکومتی از یک‌سو بایستی پاسدار حق و حقوق ملت باشد و از سوی دیگر باید شرایط لازم را برای ارتقای معنوی، اخلاقی و فکری شهروندان جامعه اسلامی فراهم کنند.

منابع:
1 - سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، انتشارات طرح نو، تهران، 1371، ص303.
2 - همان، ص 304.
3 - جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا، تهران، 1382، ص 543. 4 - امام خمینی(ره) ولایت فقیه، حکومت اسلامی، انتشارات امیر‌کبیر، تهران، 1374.
5 - امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج2، انتشارات مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران 1361، ص 36.
6 - قادری، حاتم، اندیشه‌های دیگر، انتشارات بقعه، تهران، 1378، ص 316.
7 - صحیفه نور، ج 2، ص 145.
8 - صحیفه نور، ج 4، ص 157.
9 -  صحیفه نور، ج 2، ص 160.
10 - صحیفه نور، ج 2، ص 155.

منبع:همشهری آنلاین
دسته ها :
X