چگونه از یک cd سوخته حداکثر استفاده را ببریم؟
(ویژه مردمان ناخن خشکی که حتی از خیر یک cd سوخته هم نمیتوانند بگذرند!)

1- اگر جاسوئیچی ندارید میتوانید از cd به عنوان یک جاسوئیچی زیبا استفاده کنید.

2- در داخل ماشینتان میتوانید از آنها بعنوان طلسم استفاده کنید.

3- برای بازی پرتاب دیسک به جای دیسک از cd های سوخته استفاده کنید.

4- اگر پول ندارید برای بچه‌هایتان اسباب بازی بخرید، میتوانید آنها را با اینگونه وسایل (بلانصبت) خر کنید و طرز بازی با نور را به آنها بیاموزید.

5- مردمان ناخن خشکی که از هر چیزی نهایت استفاده را میبرند از پشت cd بعنوان آینه و از روی cd بعنوان چکنویس استفاده کنند.

6- (برای آقایانی که میخواهند از ولخرجیهای خانمهای خود جلوگیری کنند) استفاده از آنها به جای دکور بر روی دیوار به جای ظروف میناکاری گرانقیمت و درون جادکوری به شکلهای زیبا توصیه میشود.

7- وقتی خسته و بیحوصله هستید و کسی هست که زیاد روی اعصاب شما راه میرود یکی از این cd ها را در دهان شخص وراج فرو کنید
دسته ها :

دل بردی از من به یغما  اصلاح الگوی مصرف

ای فکر و ذکر دل مـــــــا اصلاح الگوی مصرف

در عرصه ی خودکفایی الحق که امّید مایی

هستی کلیدی  طلایی اصلاح الگوی مصرف

 رفتیم هی سوی اصلاح اصلاح هی روی اصلاح

ای مصرف الگوی اصلاح،اصلاح الگوی مصرف!

ای طرح  یکسال مصرف، سال دگر می کنی کف

گردی دکور بر سر  رف، اصلاح الگوی مصرف!

با کنگــــــــره یا همایش یا با سرود و نمایش

داریم سویت  گرایش، اصلاح الگوی مصرف!

یا کارهـــــــای موازی، با نطق یا   لفظ بازی

کف کرد فرهنگ سازی، اصلاح الگوی مصرف!

سرگرم حرف و شعاریم با کار کاری نداریم

در نوع خود شاهکاریم اصلاح الگوی مصرف!

با مصلحانی چو ماها، امّید اصلاح؟...ها ها!

بسته شود کل راها(!) اصلاح الگوی مصرف!

در این مسیر بلا خیز،رحمی به ما کن به پا خیز

اوّل  به اصلاح ما خیز، اصلاح الگوی مصرف!

دسته ها :
  • برای این که به فامیل‌هایتان اثبات کنید که میراث‌دار خسیسی نیستید، میهمان‌های مجلس ختم آن مرحوم را به یک رستوران گران می‌برید و گارسون‌ها برایشان دو قاشق برنج، چهار بند انگشت گوشت کبابی، مقداری جعفری، یک حلقه پیاز با ضخامت نیم سانتی‌متر، یک قاچ لیمو و یک عدد زیتون می‌آورند. چند دقیقه بعد، مبلغی معادل قیمت یک سمند سورن با رنگ سفارشی را به صندوق رستوران پرداخت می‌کنید.
  • یک پول خوب دستتان می‌آید. تصمیم می‌گیرید آن را برای نامزدتان خرج کنید. دو ساعت در خیابان وزرا بالا و پایین می‌روید و جست‌وجو می‌کنید تا عطر مورد علاقه او را پیدا کنید و بخرید. آخرش هم آن را گیر نمی‌آورید و تصمیم می‌گیرید یک انگشتر قشنگ برایش بخرید. اما نظرتان عوض می‌شود و یک روز که اتومبیل او را قرض گرفته‌اید، آن را به خیابان سورنا می‌برید و رویش یک سیستم صوتی درست و حسابی می‌بندید. وقتی همان شب به خانه نامزدتان می‌روید، او می‌گوید که چون به پول نیاز داشته، اتومبیلش را یک ساعت قبل به پسرخاله‌اش فروخته است.
  • از وقتی مدل جدید موبایل مورد علاقه‌تان را پشت ویترین یک فروشگاه دیده‌اید، شب‌ها خواب‌تان نمی‌برد. چند روز بعد وقتی حقوق خود را دریافت کردید، بلافاصله به خیابان جمهوری می‌روید و آن گوشی را می‌خرید. شب وقتی به یک میهمانی می‌روید، عاشق گوشی یکی از میهمان‌ها می‌شوید. روز بعد به خیابان جمهوری می‌روید و آن گوشی را می‌خرید و گوشی قبلی‌تان را هم توی کشوی میزتان می‌گذارید.
  • یک پول قلمبه دستتان می‌آید. به همسرتان می‌گویید که این پول مال هر دو نفر شما است، اما او خودش می‌تواند تصمیم بگیرد با آن در یک تور خارجی ثبت‌نام کنید یا برای تجهیز خانه خرج کنید. همسرتان چند روز فکر می‌کند و آخرش می‌گوید که می‌خواهد مبلمان را عوض کند. از آن خسته شده است. روز بعد مبلمان جدید را سه میلیون تومان می‌خرید و مبلی که سال قبل دو میلیون خریده بودید و آخ هم نگفته و سالم است را از شما 300 هزار تومان می‌خرند. مجبور هستید. می‌فهمید؟ مجبور هستید
دسته ها :
X