1) دکتر ارادت زیادى به امام رضا علیه السلام

دارد.تا قبل از عهده دارى شهردارى تهران، به همراه

خانواده اش،با پیکان مدل پایین وبعدها پژو 504 مدل

1979 میلادى که هنوزهم اتومبیل شخصیشان همان

است، به پاى بوسى امام رضا علیه السلام مى رفتند.

در زمان شهردارى تهران با هزینه ى شخصى، ماهى

یک بار به زیارت ثامن الحجج علیه السلام مى رفت. به

این صورت که از فرودگاه مستقیم به حرم مشرف مى

شد. یکى - دو ساعت زیارت مى کرد..به فرودگاه برمى

گشت و با پرواز همان روز مشهد-تهران، بر مى گشت.

توقف طولانى مدتِ دکتر در مشهد، زمانى بود که با

خانواده اش مى رفت.به محض پیروزى در انتخابات

ریاست جمهورى و استقرار در مقام ریاست جمهورى

، اولین کارى که کرد، رفتن به پاى بوسى امام رضا

علیه السلام بود.

اولین جلسه ى هیئت دولت را هم در حرم حضرت

على بن موسى الرضا برگزار کرد.بااین مقدمه که یکى

از دلایل اقتدار و پیشرفت ایران بهره مندى از توجهات

امام هشتم علیه السلام است. و ما در اولین جلسه ى

هیئت دولت از ایشان کمک مى خواهیم.

2) آن زمان من مسئول فرهنگى دانشگاه علم و صنعت

بودم. براى دیدار از مناطق جنگى جنوب،دانشجوها را

به خوزستان برده بودیم. دکتر هم به همراه یکى-

دونفردیگر از اساتید به دعوت ما آمده بودند.شب اوّل

جاى مناسبى براى اسکان نبود .بچه ها را در سد کارون

اسکان دادیم. پتو هم به اندازه ى کافى نبود.آن شب تا

صبح من و دکتر نشستیم با هم به صحبت کردن. انگار

یکى از ماها بود. اصلا
"به روى خودش نیاورد جایى براى

استرحت وپتویى براىگرم شدن ندارد.

شب بعد هم براى اسکان دانشجوها به مشکل

برخوردیم. بعد از کلى دوندگى بالاخره جایى پیدا

کردیم و دانشجوها را اسکان دادیم. یکى از بچه ها

کسالت شدیدى پیدا کرده بود و باید او را به یک

مرکز درمانى مى رساندیم. دکتر که متوجه مشغله

ى زیاد ما شده بود،گفت آن دانشجو را براى معالجه

به یک بیمارستانى- جایى مى رساند.وقتى برگشتند،

آن دانشجو به دوستانش گفته بود،پول ویزیتش را

دکتر،خودش حساب کرده و به او اجازه نداده دست

به جیبش ببرد!

3) در مراسم اختتامیه ى اردوى جنوب، از طرف

دانشگاه به اساتیدى که همراهمان آمده بودند، نفرى

یک لوح تقدیر و یک سکه ى بهار آزادى دادیم. بعداز

بازگشت از اردوى جنوب، دکتر مرا به اتاقش خواست

و گفت مى خواهد به واحد فرهنگى دانشگاه کمک

کند. مبلغى معادل بهاى سکه را که داخل پاکتى

گذاشته بود داد دستم.

4) در زمان شهردارى یک بار دکتر آنفولانزاى

سختى گرفته و نتوانسته بود سرکار بیاید.ما؛بچه

هاى بهدارى تصمیم گرفتیم به دیدنش برویم.وقتى

داخل خانه اش شدیم، دیدیم آقاى لاریجانى وآقاى

ولایتى هم به دیدنش آمده اند.دکتر روى یک تشک

خوابیده بود.دکتر روى یک تشک خوابیده بود .گوشه

ى اتاق هم یک بخارى کوچک گازى روشن بود.کف

اتاق با فرش ماشینى فرش شده بود.نه ازمیز و صندلى

خبرى بود و نه از مبلمان.از دیدن خانه و زندگى دکتر

همگیمان حسابى جا خوردیم.خانه هاى ما کارمندان

شهردارى که آن زمان ماهى سیصد-چهارصد تومان

حقوق خانه هاى ما کارمندان شهردارى که آن زمان

ماهى سیصد-چهارصد تومان حقوق مى گرفتیم،خیلى

بهتر از خانه ى شهردار تهران بود.

5) باغبان خانه ى ریس جمهور،خود دکتر است.

توى حیاط خانه اش باغچه درست مى کند.خاک و

کود مى ریزد وگل و سبزى و نهالِ درخت مى کارد.

6) دکتر گاهى تسبیح، انگشتر و حتى کاپشنى که

مى پوشد را هدیه مى دهد.یعنى مردم نامه مى نویسند.

از او مى خواهند.او هم از ما،کارمندانِ دفتر مى خواهد

به او هم از ما،کارمندانِ دفتر مى خواهد بهآدرس

درخواست کننده پست کنیم.براى خودش هم دوباره

یکى دیگر تهیه مى کند.یک بار به شوخى به بچه هاى

دفتر گفتم: ریاست جمهورى از لحاظ اقتصادى خیلى

به ضرر دکتر بوده.چون دکتر از وقتى رئیس جمهور

شده خرج ومخارجش کمتر نشده که بیشتر هم شده!

7) آن موقع ها که دکتر شهردار بود، خبرنگارى از

ایشان پرسید چرا ازشهردارى حقوق نمى گیرد؟دکتر

گفت چون کارمند دولت است وحقوق استادى دانشگاه

براى او کافى است.خبرنگار:شما فرزنددارید.فرزندان شما

نیاز به حمایت شما دارند.دکتر:هم من و هم همسرم که

فرهنگى است ازدولت حقوق مى گیریم.بسِّمان است.

وظیفه ى ما این است .مگر پدرِمن به من کار و خانه

داد. خودم زحمت کشیدم. درس خواندم.کارکردم.تلاش

کردم تا توانستم با زحماتم یک خانه ى قسطى بخرم.

بچه هاى من هم خودشان باید تلاش کنند.

اقتباس از سایت :فرهنگ جنوب

دسته ها :

این متنی که براتون ارائه می کنم رو توی قطعه شهداء بهشت زهرا از بلندگو شنیدمو یادداشت کردم. راستش خیلی روم اثر داشت، البته صدای گویندش و موسیقی متن اون هم خیلی تو اثر گذاریش دخیل بود.براتون شنیده هامو می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد.

آقام، آقام، آقام

کدوم آقا؟

همون آقائیکه هر وقت دلم میگیره فقط صدا می زنم یا مهدی،

آقام، آقام، آقام،

اگه تو رو صدا نزنم پس کیو صدا بزنم،

اگه از تو خجالت بکشم، مادرتو صدا بزنم، روم میشه اصلاً مادرتو صدا بزنم!

آقا جانم، آقام، آقام،

آقا درسته، نمک خوردم و نمکدون شکستم،

آقا درسته، هر چی بمن خوبی کردی، با هیچ چیزی جز بدی جوابتو ندادم،

هر چی از طرف تو اومد اجابت و خوبی بود،

اما هر چی از طرف من ...

آقام، آقام، آقام،

آقا فقط می تونم مثل همیشه بگم شرمندم،

آقا جان بازم مثل همیشه می گم دستت درد نکنه آقا،

آقا جون، تو که تا حالا برام خوب اربابی کردی،

ولی، ولی هنوز یه چیزی تو دلم مونده آقا،

اگه الان نخوای بهم بدی دیگه کی،

آقا دلم سالهاست حسرت یه نگاتو داره، فقط یه نگاه، فقط یه نگاه آقا،

نمی گم دست به سرم بکش، میدونم لیاقت ندارم،

فقط یه نگاه، یه نگاه،

آقا، آقا جون، هر چی ناز کنی بهت میاد آقا،

هر چی ناز کنی بهت میاد،

آقا جون، اما من که چیزی ندارم که خریدارت باشم،

جز گناه چیزی دارم؟

تو که پروندمو بهتر از خودم می دونی،

تو که بهتر پروندمو دیدی، تو که دوشنبه و جمعه پروندمو باز می کنی،

دیگه از خودم خجالت می کشم بس که امام زمان سر بلند می کنه و میگه خدایا به من مهدی ببخشش.

یا مهدی

منبع : مسعود محمدی

دسته ها :
X