در زمان ابن بابویه قمی(شیخ صدوق) علم کلام در میان امامیه مورد بحث بود و خیلیها از جمله خود وی، رد کردن مخالفان را از راه استناد به کلام خدا و حدیث پیامبر و امامان، یا از راه معانی گفتههای ایشان کافی میدانستند. شاید وی، از نخستین متفکران شیعی است که عقل گرایی را به ویژه در بخشهایی، پیشه خود ساخت.
ایشان در مقدمه کتاب کمال الدین، به اشکالاتی اشاره میکند که در عصر وی، بر امامیه در خصوص ضرورت غیبت وارد میشد. از جمله مینویسد: چرا امام زمان همانند دیگر امامان شیعه با اسم و رسم مشخص نیست؟ اگر تشخص ضرورت ندارد، در آن صورت امامان پیش نیز میتوانستند غایب باشند و همان دلایلی که برای غیبت امام زمان آورده میشود، برای غیبت آنان نیز قابل عرضه بود و اگر دارای فلسفه خاصی نیست، پس چرا امام دوازدهم، از دیدهها غایب است؟
شیخ در جواب مینویسد: دشمنان ما نسبت به آثار حکمت الهی در جهل ماندهاند، در مقامهای حجتهای الهی غفلت کرده اند. چون ظهور حجتهای الهی بر طریق امکان و تدبیر اهل زمان است، حال اگر شرایط غیر ممکن باشد، نهان شدن او برابر حکمت خواهد بود و تدبیر اقتضا میکند که در پرده باشد و خدا او را از دیدهها پنهان بدارد تا وقت ظهور فرا رسد، چنان که برخی از انبیا پیشین نیز در نهان بودهاند.
شیخ صدوق با استناد به روایت امام صادق علیهالسلام مینویسد: در عصر ابراهیم، چون امکان ظهور حجت نبود، خداوند او را از دیدهها پنهان داشت و نمرود، فرزندان رعایای خود را برای جستن ابراهیم میکشت و ابراهیم، ستم دیدگان را با افکار خود آشنا میکرد. وقتی شمار آنان به اندازه معین رسید، ابراهیم رسالت الهی خود را آشکار ساخت. پیامبران پس از ابراهیم نیز، بر حسب شرایط زمان خود، پنهان یا آشکار پیام خود را به مردم میرساندند، تا این که زمان موسی فرا رسید. فرعون برای یافتن موسی، فرزندان بنی اسراییل را میکشت. خداوند، زاده شدن او را پوشیده داشت و موسی را در کنار فرعون پروراند، تا این که زمان مناسب اظهار دعوت فرا رسید.
پس از وفات موسی نیز، این سبک و سیاق ادامه یافت، تا عیسی پیام آسمانی خود را بر مردم عرضه داشت. زمان او زمان مناسبی بود. خداوند او را از دید جامعه دور نداشت. حواریون عیسی نیز، بعضی در پنهان، بعضی آشکارا رسالت خود را ابلاغ کردند، تا محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهوآله به رسالت برگزیده شد. پیامبر نیز، اوصیای خود را معین کرد و به آمدن مهدی، خاتم ائمه، خبر داد. رهبری که زمین را پس از آن که از ستم انباشته گردیده، از عدل و داد پر میگرداند.
شیخ صدوق، فلسفه غیبت امام زمان را، همان فلسفهای میداند که در غیبت پیام آوران و پیشوایان الهی پیشین، وجود داشته است.
شیخ صدوق، در بخشی از کلام خود، این اشکال را مطرح میکند: اگر بیم از جان، سبب غیبت امام شده، در این عصر که شیعه از آسایش و امنیت بیشتری نسبت به دوره بنی امیه برخوردار است، چرا ظهور نمیکند؟
وی پاسخ میدهد که ظهور حجتهای الهی و پنهان شدن آنان، بر حسب امکان و تدبیر اهل ایمان و با میزان حکمت سنجیده میشود.
در یکی از مجالس امیر سعید رکن الدوله، ملحدی از شیخ صدوق پرسید: در فلان جنگ که چیزی نمانده بود تا روم بر مسلمانان غلبه کند، امام زمان شما کجا بود و چرا خروج نکرد؟ شیخ جواب داد: در روزگار پیامبر نیز، شمار کافران بیشتر و قدرتشان بالاتر بود، با این حال، چهل سال پیامبر رسالت خود را ابراز نکرد و مترصد فرصت شد.
منبع:وبلاگ منجی سبز