هرچند که پایان نظام سلطنتی و افول سلطه سیاسی – اقتصادی غرب در ایران کار بسیار مهمی بود ولی در صحنه معادلات جهانی و روابط بینالملل میتوان شاهد فروپاشی نظامهای وابسته دیگری هم بود.
شاید از همین منظر انقلاب نیکاراگوئه و یا انقلاب کوبا نیز تحول بزرگی در تغییر رژیمهای قبلی کشورشان بودهاند و یا تحولات سیاسی در ونزوئلا و یا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یا بلوک شرق نیز در جای خود مهم تلقی شوند
اما قسمت دوم یعنی جایگزینی و شرایط بعد از تحول و پایان وضعیت قبلی مطلب مهمی است که فقط در سایه خروج از سلطه سیاسی غرب امکانپذیر نبوده و خروج از «دایره بسته مدرنیته» و «عالم مدرن» را میطلبد، از این نظر سایر تحولات و یا حتی انقلابهای معاصر نتوانستهاند در این زمینه حرف جدی و درخور توجهی از خود داشته باشند.
انقلاب اسلامی در حقیقت ساحت مادی و نگرش تکبعدی چندین قرن دنیای مدرن را به انسان و عالم و هستی جامعه بشری مورد سؤال قرار داد و این تحول مهم بود که زمینه دگرگونی در فرهنگ، اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی دیگر را در ایران رقم زد.
در حقیقت میتوان آن را بهعنوان نوعی «شالودهشکنی سکولاریزم» که پایه اصلی «گفتمان مدرن» است تعبیر نمود از همین دیدگاه و نگرش که مهمترین بعد انقلاب اسلامی از آن یاد میشود میتوان اینگونه نتیجه گرفت که انقلاب اسلامی ایران در سایه سنت آن هم اندیشه دینی بهنحو بارزی معنویت و پیام آسمانی را نهفقط در روابط فردی و یا در حاشیه زندگی بلکه در شئونات مختلف حیات انسانی و جامعه جدید وارد نموده است.
اینکه در عصر جدید و در عالم مدرن و یا حتی «پستمدرن» و در غوغای «جهانیسازی»، انقلابی برکنار از تمامی این ریشهها و مفاهیم و افقها در ساحتی جدید، به برپایی جامعه دینی مینشیند خود نسبتی جدید است که ابعاد آن در قالب یک نهضت ضدسلطنتی و یا حتی یک نظام دینی محدود نمیماند، بلکه دامنه آن در بعد تمدنسازی نوعی جوهر افول یابنده تمدن غرب را مطرح میسازد.
در اینجا دو آفت مهم طی یک دهه اخیر انقلاب اسلامی را تهدید نموده است؛ اول اینکه مطرح نمودن افقهای انقلاب اسلامی در حد معیارهای عالم مدرن نوعی محدودسازی این حرکت مهم را نشان میداده است و ایران را به یکصد سال قبل یعنی دوران مشروطیت نزدیک می سازد و مطلب دوم اینکه بیتوجهی به ابعاد فرهنگی و برنامهریزیهای کلان «نظریهپردازانه» برای سنوات و دهههای بعدی انقلاب اسلامی، افقهای متعالی و آرمانهای والای انقلاب اسلامی را غیرشفاف نموده و نوعی «روزمرگی» و قرار گرفتن در فضاهای عالم مدرن را در پی داشته است این مسئله در حقیقت تحمیل ایده و آرمان برای انقلابی است که جوهره آن فراتر از ایدهها و آرمانهای دنیای مدرن است.