به نام خدا
نگاهی به گذشته با خاطرات حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی
نویسنده آقای بروجردی

آقای هاشمی رفسنجانی از جمله معدود سیاستمدارانی است که این جرئت و شهامت را داشنه است که قبل از بازنشستگی سیاسی خاطرات دوران زندگی سیاسی خود را منتشر کند .جرئت از این بابت که با باز کردن برخی از زوایای نامکشوف تاریخ ایران چشم بسیاری را باز میکند ، برخی از قداست ها را در هم فرومی ریزد و طبعا خشم عده ای را علیه خود بر می انگیزد که طبعا باید پاتک های انها را تحمل نماید . این خاطرات برای کسانی که هنوز در قید حیات سیاسی هستند هم بسیار مفید است و روزنه ای است که از درون ان به بخش های ناکامل دیدگاه هایشان درباره شخصیت ها ، چرایی برخی اتفاقات ، علل ناکامی و دست نیافتن به برخی از اهداف انقلاب و جنبش اجنماعی ایران پی ببرند .
آقای هاشمی رفسنجانی اخیرا بخشی از خاطرات خود – مربوط به سال 1363- را تحت نام \"به سوی سرنوشت \" منتشر کرده است . در این کتاب مطالب متنوع و جالبی امده است که ضرورت دارد که تمامی فعالان سیاسی و بخصوص کسانی که سالهای اولیه انقلاب را در بزرگسالی درک کرده اند ان را مطالعه نمایند .از جمله این مطالب ، اخبار و اطلاعاتی است که در باره انتخابات و عکس العمل ها و روش های فعالان سیاسی آن زمان، که بسیاری ازانها هنوز هم در میدان سیاسی کشور فعال هستند، آمده است می باشد.
سال 1363 انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی برگزار شد به همین دلیل در لابلای این خاطرات به مسائلی در باره انتخابات ، رد صلاحیت ها و دیدگاههای شورای نگهبان ( وقت ) بر می خوریم که از جهاتی قابل توجه است . از جمله این موارد نقلی است که آقای هاشمی از رابطه شوری نگهبان و مرحوم امام خمینی کرده است .
در صفحه 63 کتاب آمده است \"
\"احمد آقا آمد و جریان مذاکره اعضای شورای نگهبان با امام را در باره رد صلاحیت اقایان خلخالی و موسوی تبریزی گفت و اینکه امام به آنها گفته اند در هر موردی تشخیص بدهند به ضرر انقلاب است ، دخالت می کنند و اشاره به تلاش های چند روزه بعضی ها از جمله اعضای شورای نگهبان- در مورد منع خانمها از شرکت در انتخابات - کرده اند - و آنها منکر شده و امام گفته اند از اعضای خودتان آمدند و گفتند که شورای نگهبان چنین تصمیمی دارد.\"
در اینکه اعضای شورای نگهبان دیدگاهی مخالف شرکت زنان در انتخابات داشته باشند _ علیرغم غلط بودن دیدگاهشان – ایرادی وجود ندارد چرا که بالاخره دیدگاه و طرز تفکر آنهاست . می بایست طرز تفکر خود را اعلام نمایند و براساس آن عمل کنند در آن صورت یا مردم آن را می پذیرند و از آنها تبعیت می کنند و یا نمی پذیرند و در صورت پافشاری بر دیدگاه خود از سوی مردم و در شرایط ان روز از سوی رهبر انقلاب -که انقلاب را بر اساس صلاحدید های خود پیش می برد - از کار برکنار می شدند . اما آنچه جای تامل دارد و به هیچ وجه پذیرفتنی و قابل هضم نیست تکذیب تصمیم اخذ شده از سوی شورا نزد امام است .
این تصمیم و تکذیب آن نزد امام از مختصات زیر برخوردار است :
اولا این تصمیم از سوی اعضای شورای نگهبان گرفته شده است و طبعا با توجه به شکل شرعی داشتن این تصمیم به احتمال قریب به یقین از سوی فقهای شورای نگهبان گرفته شده است .
ثانیا این تکذیب توسط شورای نگهبان و به احتمال فراوان فقهای شورای نگهبان صورت پذیرفته است.
ثالثا این جمله امام که \"از اعضای خودتان آمدند و گفتند که شورای نگهبان چنین تصمیمی دارد \" به احتمال زیاد اشاره به مطلع شدن مرحوم امام از این تصمیم توسط بخشی از شورا که موافق این تصمیم نبوده است دارد . مگر آنکه عده ای از فقها به امام اعلام تصمیم کرده باشند و بعدا همانها این امر را در مقابل کسی که به او گفته اند تکذیب نمایند که دور از احتمال عقلی است و در آن صورت اولا امام به ایشان می گفتند خودتان آمدید و گفتید که چنین تصمیمی دارید . و با توجه به روحیه ایشان ادامه فعالیت چنین افرادی را در ان نهاد مهم تحمل نمی کردند.
رابعا در این خاطرات و نقلی که از مرحوم حاج احمد خمینی در باره این تکذیب شده است بحثی از تکذیب امر از سوی شوری نگهبان و محاجه شورای نگهبان با امام پس از این جمله امام به میان نیامده است .
اما با توجه به ملاحظات فوق :
اولا آیا فقهای شورای نگهبان با تکذیب تصمیمی که در خصوص در مورد منع خانمها از شرکت در انتخابات گرفته اند به دروغگویی نیافتاده بودند؟ و در اینصورت فقهایی که با تکذیب تصمیم گرفته شده توسط خودشان در برابر امام و رهبری که به ادعای خودشان او را مراد و مقتدای خود می دانسته اند به دروغگویی افتاده اند از چه چیزی می خواسته اند نگهبانی کنند . از تخلف قوانین مجلس شورای اسلامی از احکام اسلام که حرمت دروغگویی از اولین و مهمترین قوانین آن است ؟
ثانیا سرنوشت مملکتی که تعیین تکلیف نهایی اعضای تصمیم گیر در باره مهمترین مقدرات مملکت به دست افرادی که این رابطه را باامام خود دارند ، در باره نیمی از نفوس مملکت چنین می اندیشند و آنها را صاحب قدرت تشخیص در باره مسائل سیاسی مقدرات مملکت ندانسته و به همین دلیل انها را صاحب حق انتخاب نمایندگان مجلس شورا نمی دانند چه باید می شد که اکنون نشده است ؟
ثالثا آیا ابقای افرادی که چنین می اندیشیده اند و بدتر از آن چنین رابطه ای با رهبر و مقتدای خود داشته اند در نهاد مهم و تعیین کننده شورای نگهبان و تداوم روش ها و تصمیم های آنها در دوره ها وسالهای بعد ضایع کننده حق کسانی که با امید و اعتماد تمام نیروی خود را برای پیشبرد اهداف انقلاب گذاشته اند نبوده است و اگر چنین است در برابر این تضییع حق چه کسی مسئول و پاسخ گو است ؟



دسته ها :
X