بعضی از امور و مفاهیم هستند که در آنها دو راه بیشتر در پیش پای انسان وجود ندارد وانسان باید یکی از آندو را انتخاب کند، چرا که راه و گزینه دیگری وجود ندارد. امور و مفاهیمی مثل: وجود و عدم، خیر و شر، حق و باطل، خوبی و بدی،…
که در این گونه موارد انسان باید یا اهل حق باشد و یا اهل باطل، یا خوبی را انتخاب کند و یا بدی را بر گزیند،...اما بعضی امور و معانی دیگر اینطور نیستند، چرا که راه و گزینه سومی هم وجود دارد که انسان می تواند آنرا انتخاب کند. امور و مفاهیمی از قبیل: تندی و کندی، شدید و ضعیف، افراط و تفریط، غم و شادی،…در این گونه موارد و معانی در کنار هر یک از این دو راه و گزینه، راه و گزینه سومی هم وجود دارد که انسان می تواند آنرا انتخاب کند و نه اینکه مجبور باشد که حتماً یکی از آندو را انتخاب کند. به طور مثال در مورد افراط و تفریط، انسان می تواند راه دیگر که اعتدال و میانه روی باشد را بر گزیند، به طوری که امام علی علیه السلام می فرماید: انسان جاهل از افراط و تفریط در کارها شناخته می شود(لا یُری الجاهلُ الّا مُفرِطاً او مُفرِّطاً) نهج البلاغه، حکمت 67که مفهوم این کلام این است که نشانه انسان غیر جاهل این است که نه اهل افراط است و نه اهل تفریط، بلکه اهل اعتدال و میانه روی می باشد.موضوع مورد بحث این نوشته از این نوع اخیر می باشد. به این صورت که در کنار تحجّر و تجدّد، راه سومی وجود دارد به نام تحوّل.حال اشاره کوتاهی کنیم به تعریف هر یک از این سه مفهوم:تحجّر: یعنی یک باره و یک پارچه در گذشته بودن، اصالت دادن به هر چه متعلق به گذشته و سنت گذشته می باشد و خط بطلان کشیدن بر هر چه که به حال یا آینده تعلق دارد.تجدد: که در مقابل تحجر قرار دارد، یعنی یک باره و یک پارچه در حال و بلکه جلوتر از حال یعنی در آینده بودن، اصالت دادن به هر چه که متعلق به حال یا آینده است و خط بطلان کشیدن بر هر چیزی که تعلق به گذشته و سنت گذشته دارد.اما تحول: که در مقابل تحجر و تجدد، راه سومی محسوب می شود یعنی درزمان حال بودن و نظر به گذشته داشتن و به سوی آینده حرکت کردن است.البته تحول همیشه مثبت و مفید نیست، چرا که ممکن است این تغییر و تحول به سمت و سوی بد و ناشایسته و مخرّبی باشد، اما مراد ما در اینجا نوع مثبت و مفید و سازنده تحول است که در مقابل تحجر و تجدد قرار دارد.پس به صورت مختصر می توانیم بگوییم که هر چه که تحول مثبت نباشد، تحجر یا تجدد و یا تحول منفی خواهد بود و در نتیجه مذموم و مردود می باشد. پس در نهایت دو چیز می ماند: تحول و غیر تحولیعنی هر چه که تحول مثبت نباشد، در جرگه(زمره) غیر تحول قرار می گیرد، اعم از اینکه تحجر باشد و یا تجدد و یا تحول منفی.حال ببینیم انتظار(اعتقاد به مهدویت) با کدام یک از این ها مناسبت دارد.آیا انتظار تحول است و یا غیر تحول به معنایی که گفته شد؟از آنجا که واژه انتظار یک اصطلاح و واژه دینی است و یا لا اقل در منابع دینی به صورت ویژه و خاص به آن پرداخته شده است، برای رسیدن به معنای آن باید به منابع و متون دینی مراجعه کرد. با یک نظر اجمالی به روایات اهل بیت علیهم السلام در می یابیم که از دیدگاه آنها انتظار در بین واژه های تحجر و تجدد و نیز تحول منفی و تحول مثبت، فقط با معنا و مفهوم تحول مثبت، مناسبت و هماهنگی دارد. از آنجا که بنای این نوشته بر اجمال و اختصار است، به یک روایت در این زمینه اکتفا می کنم.امام صادق علیه السلام می فرماید:مَن سرّه أن یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظِر.......فجِدّوا و انتظِروا...در این سخن، امام می فرماید که: هر کسی که دوست می دارد از اصحاب قائم ما باشد پس باید که منتظر باشد و عمل صالح انجام دهد و خود را مزین کند به زیبایی ها و فضائل اخلاقی...... پس تلاش و کوشش کنید و منتظر باشید...(منتخب الأثر، ص 498)این فرمایش تصریح دارد که انتظار از نوع تحول مثبت و سازنده می باشد.پس انتظار عاملی است برای سازندگی، تحول مثبت، تلاش، اصلاح، تقوی، اخلاق نیکو، عمل صالح، حرکت، خروش، فریاد،... نه عاملی برای تخدیر، خمودی، جمود، سکون، سکوت، در جا زدن، توقف، توجیه، جرأت بر معصیت، رضایت دادن به وضع موجود، قناعت کردن به دارایی ها، ...انتظار مثبت و مورد نظر دین و اولیاء دین انتظاری است که تأثیر مثبت بر روی افکار و اعمال و رفتار و ... انسان منتظِر داشته باشد، نه این که بود و نبودش برای انسان یکسان باشد.قرآن در مورد پیروی و تبعیت از چیزی که هیچ تأثیری بر روی اندیشه و انگیزه و انگیخته(عمل) انسان نمی گذارد، می فرماید:لا تدعُ من دون الله ما لا ینفعک و لا یضرّک... یونس، 106در این آیه، خداوند می فرماید که چیزی را که برای شما نفع و ضرری ندارد( یعنی بودنش سودی برای شما ندارد و نبودنش ضرری برای شما ندارد) نخوانید( به دنبال آن نباشید)پس اعتقاد باید به گونه ای باشد که در عمل و رفتار انسان تأثیر داشته باشد(البته تأثیر مثبت) و الا بود و نبودش فرقی نخواهد کرد.انتظار هم باید در انسان، تحول مثبت ایجاد کند و الا انتظار واقعی نخواهد بود.انتظار واقعی و مثبت آنست که صاحب آن همواره این سخن را با زبان حال و قال خود زمزمه کند: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدنیعنی یک اندیشه و اعتقاد واقعی و راستین، عمل و وفا کردن و سلوک و رفتار مطابق با خود را به دنبال می آورد. هر چند طی کردن این راه؛ ملامت، رنج، غم و درد را در پی داشته باشد.تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقهر دم آید غمی از نو به مبارک بادمقرآن در توصیف این دسته از انسان ها می فرماید:لا یخافون لومة لائم( یعنی در راه هدف خود از ملامت و سرزنش هیچ ملامت گری نمی ترسند) مائده 54اما شرایط چنین انتظار و تحول مثبتی را به مجال و مقال دیگر، یعنی بخش دوم این نوشته موکول می کنیم.فانتظِروا انی معکم من المنتظِرین