در وا کن و به این قفس مرده جان بده
دیوارها و فاصله ها را تکان بده
ما را ز دست زندگی بی امان بگیر
ما را به دست حادثه ای ناگهان بده
تا باورت کنند چو فواره ای بلند
خود را به تشنگان تماشا نشان بده
بر هرچه قاب پنجره رو به آفتاب
سهمی ز نور، تکه ای از آسمان بده
«زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول»
این سفره های واشده را آب و نان بده
عبدالجبار کاکایی
ناگهان