:سایت منجی سبزمنبع
با توجه به اینکه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.
تاریخنگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىکنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مىکند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى که مىتوانیم بگوییم: یک انسان تاریخنگر، یک انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حرکت مىکند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد .
بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد . ه) چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشکلات ویژهى تاریخ عصر غیبت کبرى مىباشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهمترین بحث و نزدیکترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟
مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا اینکه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است .
دومین چالش، کمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت کبرى است .
چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى که هر کدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کمرنگ بوده یا اینکه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا اینکه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .
منبع\سایت منجی سبز
سومین بحث مقدماتى، تبیین قلمروهاى بحثهاى تاریخى دوران غیبت کبرى امام مهدى (عج) مىباشد.
۱- بسیار طبیعى است که اولین قلمرو این بحث همان تاریخ شخص امام مهدى (عج) مىباشد . در این قلمرو شایسته است - علىرغم محدودیت منابع گویا و روشن در این زمینه - حوادث زندگانى ویژهى آن حضرت پس از انقضاى دوران غیبت صغرى، و سیرهى حضرت مهدى (عج) در دوران غیبت کبرى، و همچنین ملاقاتهاى حضرت مهدى (عج) با طبقات مختلف در طول دوران غیبت کبرى مورد بحث و بررسى قرار گیرد.
۲- از آن جا که حضرت مهدى (عج) براى رسیدگى به شؤون دینى، فرهنگى و سیاسى شیعیان خود، فقهاى جامعالشرایط را به عنوان نایبان عام خود و مراجع تقلید مسلمین منصوب نموده است، تاریخ مرجعیت و مراجع تقلید، باید دومین قلمروى بحثهاى ویژه عصر غیبت کبرى باشد.
۳- حوزههاى علمیه به عنوان نهاد ریشهدارى که پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، آن را تاسیس کردهاند تا در آن نهاد، متخصصانى در شناخت دین، تربیتیافته و نیازهاى فرهنگى جامعه اسلامى را در دوران غیبت تامین کنند و وظیفهى پاسدارى از فرهنگ اسلامى را بر دوش بگیرند . بنابراین، تاریخ این نهاد بسیار مهم که پرتویى از نهاد امامت است، باید به گونهاى تحلیلى، و نقش آن در ترویج فرهنگ اسلامى و فرهنگ امامت و مهدویت در طول دوران غیبت کبرى، در کنار نقش سیاسى آن، مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد . ۴- شیعه و تشیع و فرهنگ شیعى، جنبشها و دولتهاى شیعى در دوران غیبت کبرى به عنوان چهارمین قلمرو نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد .۵- با توجه به اینکه تاریخ دوران غیبت کبرى، مقطعى از تاریخ اسلام و تاریخ جهان اسلام بوده، و در فضاى عام و گسترهى جهان اسلام، تمام تحولات مربوط به شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مرجعیت و غیبتشخص امام مهدى (عج) انجام گرفته، و بحثهاى ویژهى هر قلمرو با قلمروهاى دیگر بى ارتباط نبوده است، بنابراین در یک نگاه تاریخى - تحلیلى، تمام این قلمروها باید با هم دیده شوند. تاریخ جهان اسلام در ابعاد مختلف (فرهنگى، دینى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى و در تمام ابعاد جغرافیایى) باید ملاحظه گردد . بنابراین، شرق جهان اسلام و شمال و جنوب خاورمیانه و غرب آن، همگى به هم پیوسته است و باید مورد توجه قرار گیرد .
۶- و در صورت لزوم، سیر تحولات عمده در جهان بشریت نیز نباید از چشم یک مورخ محقق به دور باشد; زیرا رسالت امام مهدى (عج)، رسالتى جهانى است و جهان در انتظار این مصلح الهى به سر مىبرد . پس تمام تحولات جهانى که جهان را به سمت آن روز موعود حرکت مىدهند، باید مورد مطالعهى جدى قرار گیرند .
د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى
چهارمین بحث مقدماتى، تبیین ضرورتهاى بحث از تاریخ دوران غیبت کبرى مىباشد .
با توجه به اینکه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.
تاریخنگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىکنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مىکند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى که مىتوانیم بگوییم: یک انسان تاریخنگر، یک انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حرکت مىکند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد .
بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد .
از این گذشته، براى رشتهى تخصصى تاریخ و رشتههاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشتهها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مىتوان گفت: چنانچه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دورانهاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمىتواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مىدانند و شاید چنین مطلبى را مبالغهاى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمدهاى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مىدهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .
ه) چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشکلات ویژهى تاریخ عصر غیبت کبرى مىباشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهمترین بحث و نزدیکترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟
مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا اینکه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است .
دومین چالش، کمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت کبرى است .
چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى که هر کدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کمرنگ بوده یا اینکه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا اینکه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .
با توجه به اینکه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.
تاریخنگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىکنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مىکند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى که مىتوانیم بگوییم: یک انسان تاریخنگر، یک انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حرکت مىکند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد .
بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد .
از این گذشته، براى رشتهى تخصصى تاریخ و رشتههاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشتهها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مىتوان گفت: چنانچه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دورانهاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمىتواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مىدانند و شاید چنین مطلبى را مبالغهاى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمدهاى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مىدهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .
ه) چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشکلات ویژهى تاریخ عصر غیبت کبرى مىباشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهمترین بحث و نزدیکترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟
مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا اینکه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است .
دومین چالش، کمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت کبرى است .
چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى که هر کدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کمرنگ بوده یا اینکه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا اینکه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .
منبع:منجی سبز
د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى (ادامه در پست بعدی)
نتیجهى این مسیر چنین خواهد بود:
۱- تبیین و تعیین موضع بحثبه طور دقیق. ۲- تبیین قلمروهاى بحث در تاریخ این عصر. ۳- ترسیم اهداف و انگیزههاى بحث درباره تاریخ عصر غیبت کبرى .
ب) اهداف و رسالتبحثهاى تاریخى
دومین بخش را با تعیین اهداف تاریخنگارى قرآن کریم; شروع مىکنیم زیرا قرآن کریم، راهنما و هدایتگر ما در تمام مراحل و ابعاد زندگى باید باشد .
براى رسیدن یک پژوهشگر به مجموعهى اهدافى که قرآن کریم براى تاریخنگارى خود درنظر گرفته است، لازم است، دقتى ویژه در آیات تاریخى قرآن بنماید .
در حالى که حوادث و جریانات تاریخى که همراه با تحلیل و نتیجهگیرى مىباشد، در حدود ثلث مساحت آیات قرآن را فرا گرفته است، بسیار بجا است که به چند مجموعه از آیات قرآن در این زمینه مراجعه نماییم .
مجموعهى اول: آیاتى که مخاطبان قرآن به ویژه مخاطبان قصص قرآنى را ذکر نموده و طبقات گوناگونى را اشاره کرده است .این مخاطبان عبارتند از: عموم مردم، جهانیان، پرسشگران، شنوندگان، دانایان و کسانى که مىخواهند بدانند، یا کسانى که مىخواهند ایمان بیاورند، سپاسگزار باشند، یا بفهمند، یا تعقل کنند، یا یادآورى شوند، یا به یقین برسند، یا به یقین رسیده باشند، یا در حال برگشتبه خدا باشند، یا با فراست و زیرک باشند، یا دانا و بینا باشند .
مجموعهى دوم: آیاتى که مردم را به نظر و مطالعه و دقت در حال گذشتگان یا سیر در زمین یا عبرت گرفتن از سرگذشت دیگران دعوت مىنماید، که نشان دهندهى جهتگیرى قرآن به سمت تفکر و تحقیق و نتیجهگیرى مىباشد .
مجموعهى سوم: آیاتى که حوادث تاریخى را آیه خوانده باشد . آیه، نشانه است و آیههاى تاریخى گویا مطالبى است که چون آینه، حقایق را به خوبى نشان مىدهد یا کد مىدهد و انسان را به صاحب نشانه مىرساند .
مجموعهى چهارم: آیاتى که به طور صریح و روشن، اهداف تاریخنگارى و بیان قصص انبیاء و امتها را ذکر کرده باشد . مانند: آیهى 120 سورهى هود و آیهى 111 سورهى یوسف که در بیان حق دادن و موعظه و یادآورى و تقویت قلب (تثبیت فؤاد) و عبرت گرفتن خلاصه مىشوند .
بدین سان مىتوانیم مجموعهى اهدافى را که براى تاریخنگارى در قرآن کریم آمده است، در شش امر خلاصه مىکنیم:
۱- فراهم نمودن زمینهى تفکر و ایجاد انگیزه براى پرسش و تحقیق که انسان را به گونهاى بهتر و سریعتر به حقیقت مىرساند و عطش و نیاز انسان حقیقتجو را با رساندن او به حقایق تامین مىنماید.
۲- تاریخ نمایانگر تجربیات بسیار با ارزش گذشتگان است که در اختیار آیندگان قرار مىگیرد و خردمندان و افراد بینا و تیزبین و عاقبتاندیش و فهیم از این تجربیات توشه برمىدارند و تحولات آیندهى خود و جهان بشریت را مىبینند و مىسازند، و بر آنچه مىسازند آگاهى دارند، و با تحقیق و تفکر هم به یقین مىرسند و هم سپاسگزار مىشوند و راه صحیح و مسیر مطلوب براى بازگشتبه حق را پیدا مىکنند و طى مىنمایند.
۳- با تذکر و یادآورى حوادث تاریخى، حجاب غفلت و فراموشى دریده مىشود و انسان، موجودى هشیار و بیدار مىگردد، و به گونهاى مطلوب به سوى اهداف تعیین شده براى او حرکت مىکند و با این بیدارى از خاکریزهاى دشمن به خوبى عبور مىکند و تمام موانع سر راه خود را برمىدارد، و اجازه نمىدهد که کسى او را فریب دهد، یا تجربیات گرانبهاى دیگران را به قیمتى گرانتر تکرار کند.
۴- و در نهایت، آرامش و اطمینان خاطر و قوت قلب پیدا مىکند و با صبر و مقاومت و پایدارى و امیدوارى به سرنوشت روشن خود، مسیر صحیح زندگى را طى مىکند و از هیچ دشمنى و خطرى در هراس نخواهد بود.
۵- آیات الهى در تاریخ همچون آیات الهى در طبیعت، همیشه پرفروغ بوده و انسان را با دلایل متقن به علم نامحدود و قدرت لایزال الهى آشنا نموده و او را به خداى خود ربط مىدهد، تا وجود کوچک خود را در پرتو این وجود لایزال و نامحدود ببیند و هیچگاه خود را بى نیاز و مستقل و افسار گسیخته نبیند.
۶- مسیر حق، مسیرى روشن و پویا و تکاملبخش است که انسانهاى مؤمن، خود را به اهداف نهایىشان نزدیک مىبینند و هیچ گاه یاس و ناامیدى، آنان را از پا در نمىآورد . بلکه براى خود وجودى مستمر و ریشه دار در عمق تاریخ احساس مىکنند و با برنامهاى حساب شده و دقیق مىتوانند آیندهى روشنى براى خود ترسیم نمایند و رسیدن خود را به آن اهداف تضمین کنند .
نتیجه
بنابراین، بحثهاى تاریخى باید بحثهایى تحلیلى و مفید باشند، تا تمام اهداف یاد شده تامین گردد . صرف اطلاع از حوادث تاریخ، یا صرف رسیدن به یک تحلیل، به تنهایى براى انسان مفید فایده نخواهد بود یا لااقل، فایدهاى اندک خواهد داشت .
البته قرآن کریم در تاریخنگارى خود به قلمروهاى گوناگون و مقاطع مختلف حیات بشر پرداخته و براى خود، روشى ویژه و منحصر به فرد انتخاب کرده است، و انسان را از گم شدن در مسیرهاى انحرافى و پر پیچ و خم مباحث علمى تاریخى و غیر تاریخى برحذر نموده، و روش صحیح سلوک راه را در تاریخنگارى بیان کرده است .
در بحثهاى ویژهى تاریخ دوران غیبت کبرى نیز نباید از این اهداف و روش قرآنى فاصله بگیریم و تاریخ این دوران را براى محض اطلاع فرا نگیریم، بلکه براى رسیدن به مقاصدى مهم و هدفهایى بزرگ، به آشنایى با حوادث تاریخى این دوران و تحلیل صحیح این رویدادهاى تاریخى بپردازیم .
ج) قلمروهاى بحثهاى تاریخى عصر غیبت کبرى (ادامه در پست بعدی)
منبع/سایت منجی سبز
منجیگرایی انتهای تاریخ در قرآن به صورت یک ساختار کلامی در مقایسه با انجیل ((عهدجدید)) جنبه بنیادی بسیار کمتری دارد. بحث قرآنی انتهای تاریخ بر محور شخصیتی یک موعود منجی انسانی در آینده که مبحث رستگاریشناسی مسیحیت بر پایه آن استوار گردید، متمرکز نمیگردد. قرآن با ارائه فرمول رستگاری ایمان ـ عمل ـ نتیجه هرگونه نیازی را برای مداخله انسانی، جز در نقش راهنما و رهبر الهی جامعه دینی (مهدی عج) که بشر را به چنین رستگاری هدایت فرماید نفی میکند. به علاوه، باید گفت که بذرهای امید به وجود منجی موعود و رهبری صالح عادل در اسلام، از نتایج اعتقاد قرآنی به آینده مطلوب انسانیت سرچشمه میگیرد. این آِینده مطلوب و امید آفرین، بخشی از وعده الهی به ابراهیم (ع) را تشکیل میدهد که قرآن نسلهای آینده فرزندان خلیل الرحمان (ع) را شایسته آن میداند. قرآن کریم این رویداد عالم هستی را در عبارت زیر ادامه میدهد:
و یاد آور هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خداوند به او گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزینم. ابراهیم عرض کرد این پیشوایی را به فرزندان نیز عطا خواهی کرد؟ خدا فرمود: (آری، اگر صالح و شایسته آن باشند) که عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید.
محتوای این آیه جوهره میثاق الهی با ابراهیم(ع) را میرساند و طرح الهی به تعیین و گزینش ابراهیم (ع)، بنده صالح عادل حق را به عنوان امام مردم بیان میدارد. خروج ظالمان از محدوده احراز رهبری جامعه بر توجه الهی درباره خطرهای سهمگین بیعدالتی که تحت حکومت رهبران غیرالهی پدیدار میگردد دلالت دارد. در انتصاب ابراهیم (ع) به عنوان پیامبر، توجه خداوندی به بشر، بیش از هدایت روحانی ـ اخلاقی انسان است و تعیین ابراهیم به امامت، ایجاد یک نظام مطلوب الهی را به رهبری شایسته امام منصوص ملهم الهی نتیجه می دهد.
انتظار موعود نجات بخش قرآن، به ایجاد یک نظم اخلاقی در زمین مربوط میشود و این هدف عالی به وسیله آن دسته از رهبران هدایت شده الهی به سامان میرسد. چنین رهبرانی را خدای عالم قدرت میبخشد تا ثابت کنند که اراده الهی در تاریخ برترین ارادههاست و این مهم نتیجه وعده الهی به ابراهیم(ع) است. در این مفهوم خاص، انتظارات قرآنی در بیشتر موارد با باورهای انجیل درباره جهاد انسان به ایجاد نظم مطلوب که در آن خداوند گهگاهی با مداخله به دفع نیروهای ضد الهی میپردازد، هماهنگی دارد.
با اطمینان میتوان گفت که حتی وقتی قرآن از مسیح به عنوان منجی یاد میکند، اعتقادات اسلامی در مورد پدیده نجاتبخشی آینده تاریخ در قالب رجعت دوباره منجی انسان بیان نمیگردد. بلکه امیدهای قرآنی به نجاتبخشی به صورت یک جهاد پیگیر به منظور ایجاد جامعه عادلانه با رهبری هدایت یافته الهی بیان میشود. این مهم، جنبه اساسی میثاق ابراهیمی را باز میتاباند. درمقیاس وسیع، انگیزه مذهبی که در میثاق الهی با ابراهیم(ع) در مورد نظم عمومی ایدهآل با هدایت امام شایسته عادل به وجود آمده است، جهتگیری سیاسی و اجتماعی را مشخص میسازد که در دو بیان تاریخی درباره منجیگرایی در مذاهب یهود و اسلام دیده میشود. وقتی که به اعتقاد منجیگرایی در قرآن مینگریم و در صدد مطالعه تطبیقی بر میآییم، آن را از نقطه نظر خاص مسیحیت ملاحظه می کنیم؛ زیرا در تاریخ صدر مسیحیت بود که نمونه نهضت موعودگرایی نجات بخش در سنت ابراهیمی به وجود آمد. در عین حال، در قرآن هم در بیشتر موارد، همچون تورات ((عهد قدیم)) نقش منجی جنبه ثانوی و اتفاقی دارد. از طرف دیگر، اهداف خداوندی در میثاق الهی با کنش ابراهیمی به صورت نیروی رانش در پشت دید موعودگرایی نجات بخش عمل میکند و استقرار تمام و کمال عدالت را بر سراسر زمین نتیجه میدهد. درنتیجه، این میثاق الهی، نقطه همگرایی را در اعتقاد به موعود منجی جهانی در میان پیروان مذاهب ابراهیمی به وجود می آورد.
مذاهب ابراهیمی راه کلی زندگی انسان را ارائه می دهند که هم به تمام پاسخگویی و مسؤولیت انسانی را میطلبد و هر فردی باید به عنوان بخشی از تعهدات دینی خود به خدا آن را ادا نماید. در حالی که پاسخگویی در امور دینی، بیانی فردی و خودمختار از رابطه شخص با خداست و در طول اطاعت حق قرار میگیرد و جنبه عمودی دارد، مسئولیت پذیری، عینیت خارجی دینداری است که انسان مؤمن را به دیگر انسانها میپیوندد و در عرض دیگر افراد بوده و از جنبه افقی برخوردار است. در قرآن و انجیل، میثاق سبب میشود تا خدا خود به تعهد الهی خویش عمل کند و اسباب هدایت لازم را برای انسان فراهم آورد تا مسئولیت سازگاری با واجبات را در رابطه متقابل با جامعه (احترام به حیات، مالکیت، عدالت و غیره) به دوش کشد. به عبارت دیگر، این امر بر این فرض استوار است که پاسخگویی معنوی به مسئولیت پذیری اجتماعی ـ اخلاقی می انجامد.
برای آن که راز منابع قرآنی، درک آینده نجاتبخش انسان را کشف کنیم و بدانیم که آیا کتب آسمانی عبری و اسلامی در آخرتشناسی این جهانی، از یک مبنای روحانی و اخلاقی برخوردارند، باید رابطه پاسخگویی و مسئولیت یا رابطه عمودی و افقی که سنتهای ابراهیمی در بیعتها و تعهدات مذهبی خود از آن الهام میگیرند را درک کنیم. در این نوشتار، بنیادهای منجیگرایی در مفهوم قرآنی میثاق مذهبی کشف میشود و بررسی ابعاد مقایسهای و تطبیقی آن در کتب آسمانی مذاهب ابراهیمی در این زمینه به دیگران واگذار میگردد.
اعتقاد به موعود نجاتبخش در مفهوم مداخله الهی در تاریخ انسانی از طریق تعیین انسان صالح هدایتشده (مهدی عج) که مردم را در آخر الزمان از ظلم و ستم رهایی میبخشد، جنبه برجسته مبحث رستگاریشناسی اسلامی را تشکیل میدهد. بیشک، مسلمانان صدر اسلام اعتقاد داشتند که حضرت محمد (ص)، در این موضع آخرتشناسی خاتم النبیین و پیامبر آخر الزمان است و انتظار داشتند تا انسانیت را به سوی ایجاد جامعه موعود ایدهآل با رسالتی جهانی راهنمایی و هدایت کند. این توقعات نیز بخشی از گرایشهای اصلاحطلبانه و احیاگرانه را در بین جوامع مسیحی ـ یهودی عربستان در قرون ششم و هفتم میلادی (قرن اول هجری) تشکیل میداد. مفاهیم قرآنی روز قیامت و علائم و ساعت را باز میتاباند و دورهای از وحشت و ترس و بی نظمی را در آخر الزمان اعلام میدارد. این دوره در چارچوبهای ایدئولوژیک و فرهنگی و معجزه ظهور منجی در رستگاریشناسی و آخرتشناسی مذهب ابراهیمی درک پذیر است.
:سایت منجی سبز:منبع